نور ولایت |
ارزش شناخت اهل بیت(ع)
1 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : هر که خداوند با شناخت اهل بیت من و ولایت ایشان ، بر او منّت نهاده باشد ، خداوند همه خیر را براى او گرد آورده است.
2 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : شناخت آل محمّد، برات رهایى از آتش است و دوست داشتن خاندان محمّد، پروانه عبور از صراط است و ولایت آل محمّد ، (موجب) امان از عذاب است.
3 ـ سلمان فارسى: روزى بر پیامبرصلّى الله علیه و آله وارد شدم . چون مرا دید ، فرمود: «اى سلمان! خداوندـ عزوجل ـ پیامبر و رسولى را بر نیانگیخت ، مگر آنکه براى او دوازده نقیب قرارداد». عرض کردم: یارسول الله! پدرومادرم فداى تو باد ! چیست براى آنکه ایشان را شناخته ؟ پیامبرصلّى الله علیه و آله فرمود: «اى سلمان! کسى که ایشان را آنچنان که باید ، بشناسد و بدانان اقتدا کند و دوست آنها را دوست بدارد و از دشمنشان بیزارى جوید، ـ به خدا سوگند ! ـ چنین کسى از ماست و هر جا ما فرود آییم ، او فرود خواهد آمد و در جایى سکونت خواهد داشت که ما هستیم».
4 ـ امام على علیه السّلام : نیک بخت ترین مردم کسى است که فضل ما را شناخت و با ما به خدا تقرّب جست و محبّت ما را خالص گرداند و بدان چیزى پرداخت که ما بر آن مى خوانیم و از آنچه ما باز مى داریم ، دست شست. چنین کسى از ماست و در فردوس برین با ما خواهد بود.
5 ـ امام صادق علیه السّلام : حسین بن على به سوى اصحابش آمد و گفت: «اى مردم! خداوند والا نام، بندگان را نیافرید ، مگر آنکه او را بشناسند . پس هر گاه او را شناختند ، خواهند پرستیدش و هر گاه او را بپرستند ، با پرستش او از پرستش جز او بى نیاز خواهند گشت». مردى به ایشان عرض کرد: اى فرزند رسول الله! پدر و مادرم فداى تو باد ! شناخت خدا چیست؟ امام علیه السّلام فرمود: «اینکه مردم هر زمان امامشان را که فرمانبرى از او واجب است ، بشناسند».
6 ـ امام باقرعلیه السّلام : کسى خداوند ـ عزوجل ـ را شناخته و پرستش کرده که خدا و امام او را که از ما اهل بیت است ، بشناسد.
7 ـ زراره: به حضرت باقرعلیه السّلام عرض کردم: بفرمایید که آیا شناخت امام از خاندان شما بر همه خلایق واجب است؟ امام علیه السّلام فرمود: «همانا خداوند ـ ـ عزوجل ـ ـ محمّد را رسول و حجّت الهى براى همه خلایقش در زمین برانگیخت . پس هر که به خدا و محمّد ، رسول الله ایمان آورَد و از او پیروى کند و تصدیقش نماید ، شناخت امامِ خاندان ما بر او واجب خواهد بود».
8 ـ سالم: از امام باقرعلیه السّلام درباره آیه شریف : ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِاِذْنِ اللهِ پرسش کردم. حضرت علیه السّلام فرمود: «آنکه در کارهاى نیک پیشى گیرد ، امام است و آنکه راه میانه را برگزیند ، شناسنده امام است ؛ و ستمگرِ بر خویش کسى است که امام را نشناسد».
9 ـ زرعة: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: پس از شناختِ (خدا) کدام اعمال فضیلت بیشترى دارد؟ امام علیه السّلام فرمود: «پس از شناخت، هیچ چیز ، همسنگ همین نماز نیست و پَس از شناخت و نماز ، هیچ چیز با زکات همسنگ نیست و پس از اینها چیزى با روزه برابر نیست و پس از اینها چیزى با حجّ یکسان نیست و آغاز و پایان همه اینها شناخت ماست».
10 ـ امام صادق علیه السّلام : ما کسانى هستیم که خداوند ، فرمانبرى از ما را واجب کرده است .مردم را نرسد ، مگر شناختن ما و مردم در نشناختن ما معذور نیستند... . هر که ما را نشناسد و انکارمان هم نکند ، گمراه است تا به هدایتى ـ یعنى وجوب اطاعت از ما ـ که خداوند بر او واجب فرموده است ، باز گردد و اگر بر گمراهى خویش ، بمیرد خداوند با او هر چه خواهد ، کند.
11 ـ امام صادق علیه السّلام ـ درباره آیه شریف : وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِىَ خَیْراً کَثیراً ـ : مقصود ، فرمانبرى از خدا و شناخت امام است.
12 ـ امام صادق علیه السّلام ـ در دعایى که به زراره آموخت ـ : خدایا! خود را به من بشناسان ؛ زیرا اگر تو خود را به من نشناسانى ، پیامبرت را نخواهم شناخت . خدایا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانى ، حجّت تو را نخواهم شناخت . خدایا ! حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّت خود را به من نشناسانى ، از دینت به کژ راهه خواهم افتاد.
13 ـ امام رضاعلیه السّلام ـ در زیارت قبور ائمّه ـ : سلام بر جایگاههاى شناخت الهى... ! هر که ایشان رابشناسد ، خداى را شناخته است و هر که ایشان را نشناسد ، خداى را نشناخته است.
لینک ثابت - نوشته شده توسط حسین نیک روان در دوشنبه 86/9/19 ساعت 5:24 عصر
طبقه بندی:
فضیلت دوستی با اهل بیت(ع)
بنیاد اسلام
1 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : اسلام برهنه است وجامه آن حیاست وزیورش، وقارومردانگى اش، کردار نیک و ستونش، پارسایى. هر چیزى بنیادى دارد و بنیاد اسلام، دوست داشتن ما اهل بیت است.
2 ـ امام على علیه السّلام : رسول خدا صلّى الله علیه و آله به من فرمود: اى على، اسلام [به منزله پیکرى] برهنه است که لباس آن، پرهیزگارى مى باشد و اثاث خانه اش، هدایت و زیورش، حیا و ستونش، پارسایى و قوامش، کردار نیک و بنیاد اسلام، دوست داشتن من و دوست داشتن اهل بیت من است.
3 ـ امام باقرعلیه السّلام ـ از پدرش از جدش ـ : چون رسول خدا صلّى الله علیه و آله مناسک حجة الوداع را به پایان برد، بر اشتر خود سوار شد و شروع به گفتن این جمله کرد: به بهشت
نرود مگر کسى که مسلمان باشد. ابوذر غفارى رحمه الله برخاست و عرض کرد: اى رسول خدا، اسلام چیست؟ حضرت فرمود: اسلام برهنه است و جامه اش، پرهیزگارى است و زیورش، حیا و قوامش، پارسایى و جمالش [کمالش] دیندارى و میوه اش، کردار نیک است. هر چیزى بنیادى دارد و بنیاد اسلام، دوست داشتن ما اهل بیت است.
4 ـ امام على علیه السّلام ـ در خطبه اى که طىّ آن از خاندان محمّد سخن مى گوید ـ : آنان تکیه گاه هاى اسلامند و پناهگاه هاى امن، به واسطه [پایمردى ایشان، حقّ به جایگاه خود بازگشت و باطل از جایش برکنده و دور شد و زبانش از بیخ قطع گردید.
5 ـ امام باقرعلیه السّلام : دوست داشتن ما اهل بیت، نظام دین است.
6 ـ امام باقرعلیه السّلام : اسلام بر پنج چیز بنا شده است: بر نماز و زکات و روزه و حج و ولایت و به هیچ چیزى به اندازه ولایت فرا خوانده نشده است.
رک : حقوق اهل بیت / عناوین حقوقهم / الولایة
دوست داشتن اهل بیت، دوست داشتن خداست
7 ـ امام على علیه السّلام : از رسول خدا صلّى الله علیه و آله شنیدم که مى فرماید: من سَرور فرزندان آدم هستم و تو، اى على و امامان پس از تو، سَروران امّت من هستید؛ هرکس ما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و هرکس ما را دشمن داشته باشد، خدا را دشمن داشته است، هرکه با ما دوستى ورزد، با خدا دوستى ورزیده و هرکس با ما دشمنى کند، با خدا دشمنى ورزیده است. هرکس از ما اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده و هرکه از ما نافرمانى کند، خدا را نافرمانى کرده است.
8 ـ امام صادق علیه السّلام : هرکه حقّ (و مقام) ما را بشناسد و دوستمان بدارد بى گمان خداى تبارک و تعالى را دوست داشته است.
9 ـ امام هادى علیه السّلام ـ در زیارت جامعه که بدان امامان را زیارت مى کنند ـ : هرکه با شما
دوستى کند با خدا دوستى کرده است و هر که با شما دشمنى کند با خدا دشمنى کرده است، هر که شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته است و هرکه شما را دشمن داشته باشد خدا را دشمن داشته است.
دوست داشتن اهل بیت، دوست داشتن رسول خداست
10 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : خدا را به خاطر نعمتهایش که به شما مى دهد دوست بدارید و مرا به خاطر خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به خاطر من دوست بدارید.
11 ـ زید بن ارقم: در خدمت رسول خدا صلّى الله علیه و آله بودم که فاطمه علیها السّلام ، در حالى که جامه اى پشمى به تن داشت و از خانه اش بیرون آمده به اتاق پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله مى رفت، از کنار ما گذشت. فرزندان او حسن و حسین نیز همراهش بودند و على علیه السّلام در پى آنان حرکت مى کرد. پیامبرصلّى الله علیه و آله نگاهى به ایشان کرد و فرمود: هرکس اینان را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس ایشان را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.
12 ـ امام باقرعلیه السّلام : خدا را دوست بدارید و رسول خدا را به خاطر خدا دوست بدارید و ما را به خاطر رسول خدا صلّى الله علیه و آله دوست بدارید.
هدیه اى الهى
13 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : خداوند اسلام را آفرید و براى آن عرصه اى و نورى و حصارى و یاورى قرار داد. عرصه آن قرآن است و نورش، حکمت و حصارش، نیکى و یاورانش، من و اهل بیت من و شیعیان ما هستیم. پس اهل بیت من و شیعیان و یاوران آنان را دوست بدارید؛ زیرا شبى که مرا به آسمان دنیا بالا بردند و جبرئیل مرا به اهل آسمان معرفى کرد، خداوند محبّت مرا و محبّت اهل بیت من و شیعیان آنها را در دلهاى فرشتگان به ودیعت نهاد و این
محبّت تا روز قیامت در دل هاى آنان سپرده است. سپس [جبرئیل] مرا به سوى زمینیان فرود آورد و مرا به اهل زمین معرفى کرد و خداوندـ عزوجل ـ محبّت من و محبّت اهل بیت من و شیعیان آنها را در دلهاى مؤمنان امّتم به ودیعت نهاد. بنابراین، مؤمنان امّتم این ودیعه مرا درباره اهل بیتم تا روز قیامت حفظ مى کنند.
14 ـ امام باقرعلیه السّلام : من مى دانم که این محبّت شما نسبت به ما چیزى نیست که خود شما آن را ساخته باشید، بلکه کار خداست.
15 ـ امام صادق علیه السّلام : محبّت به ما [اهل بیت] را خداوند از خزانه هایى که زیر عرش اوست و مانند خزانه هاى زر و سیم مى باشند، از آسمان فرو مى فرستد و آن را جز به اندازه نفرستد و جز به بهترین آفریدگان عطایش نکند. این محبّت را ابرى است، همچون ابرهاى باران زا؛ پس هرگاه خداوند بخواهد آن را به بنده اى که دوستش مى دارد اختصاص دهد به آن ابر فرمان مى دهد و باران محبّت فرو مى ریزد، همچنان که ابرهاى باران زا مى بارند و این باران به جنین در شکم مادرش مى رسد.
برترین عبادت
16 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : یک روز محبّت ورزیدن به آل محمّد، بهتر از یک سال عبادت است و هرکه با این محبّت از دنیا رود، وارد بهشت شود.
17 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : در سفارش خود به ابوذر ـ : بدان که نخستین گام عبادت خدا، شناخت اوست... سپس ایمان داشتن به من و اقرار به اینکه خداوندـ عزوجل ـ مرا به سوى همه مردم فرستاد تا آنان را به امر خدا نوید و هشدار دهم و به سوى خدا فرا خوانم وچراغى فروزان هستم؛ سپس دوست داشتن اهل بیت من، که
خداوند ناپاکى را از ایشان زدود و پاک و پاکیزه شان گردانید.
18 ـ امام على علیه السّلام : بهترینِ نیکیها، محبّت و علاقه به ماست و بدترینِ بدیها، دشمن داشتن ماست.
19 ـ امام صادق علیه السّلام : بالا دست هر عبادتى عبادتى است و محبّت به ما اهل بیت بالاترین عبادت است.
20 ـ فضیل: به ابوالحسن علیه السّلام عرض کردم: در میان چیزهایى که خداوند بر بندگان واجب کرده، برترین چیزى که مایه تقرّب آنان به خدا مى شود چیست؟ فرمود: برترین چیزى که بندگان به وسیله آن به خدانزدیک مى شوند اطاعت از خدا و اطاعت از رسول او و دوست داشتن رسول خدا و اولوا الامر است.
دوست داشتن اهل بیت علیهم السّلام از جمله باقیات الصالحات است
21 ـ محمّد بن اسماعیل بن عبدالرحمن جعفى: من وعمویم، حصین بن عبدالرحمن به حضور امام صادق علیه السّلام رسیدیم. حضرت، عمویم را نزدیک خود نشاند و فرمود: اینکه با توست، پسر کیست؟ عرض کرد: پسر برادرم، اسماعیل. فرمود: خدا اسماعیل را رحمت کند و از گناهانش درگذرد، چگونه جانشینى براى او بوده اید؟ عرض کرد: بعد از او، بهترین چیزى را که خداوند به ما عطا فرموده، یعنى محبّت به شما را، حفظ کرده ایم. حضرت فرمود: اى حصین، دوستى ما را دست کم نگیرید؛ چرا که از جمله باقیات الصالحات است. عمویم عرض کرد: اى پسر پیامبر خدا، من آن را دست کم نگرفته ام، بلکه خدا را به خاطر آن سپاس مى گویم.
لینک ثابت - نوشته شده توسط حسین نیک روان در دوشنبه 86/9/19 ساعت 5:18 عصر
طبقه بندی:
بسمه تعالی
بازدیدکنندگان عزیز برای شما مطالبی درباره ی اهل بیت(ع) و حضرت علی(ع) فراهم کرده ام .ان شاء الله از این مطالب به نحوه ی احسن استفاده کنید.
ضمناً عزیزان نظر و پیشنهاد و انتقاد و هر سوال و یا جوابی دارید یادتان نرود.
در پناه قرآن و اهل بیت (ع) موفق و پیروز باشید.
لینک ثابت - نوشته شده توسط حسین نیک روان در جمعه 86/9/16 ساعت 9:32 عصر
طبقه بندی:
چرا یا على مىگوئیم و یا خدا نمىگوئیم؟
سؤال در واقع برمىگردد به اینکه آیا از نظر اسلام توسل به دیگران و استمداد از غیر خدا صحیح استیا خیر؟ اگر غیر خدا را وجودى مستقل و داراى قدرت مستقل از خدا بدانیم صحیح نیستبلکه شرک و حرام استیعنى اگر هنگام توسل به ائمه(ع)، عقیدهمان این باشد که آنان به خاطر مقام و منزلتى که در نزد خداوند متعال دارند قدرتى به آنها عطا شده است که مىتوانند افراد را یارى کنند، در این صورت درخواست کمک از آنان همان درخواست کمک از خداست. اما اینکه سوال کردهاید: به کدام دلیل در کارهایمان (یا الله) و (یا رب) نمىگوییم در جواب شما باید گفت که این دو کلمه نیز بسیار بیان مىشود و افراد با ایمان از خداوند بسیار کمک مىخواهند براى اطلاع بیشتر مىتوانید به کتابهاى دعا مراجعه کنید که از زبان ائمه (علیهم السلام) نقل شده است.
لینک ثابت - نوشته شده توسط حسین نیک روان در جمعه 86/9/16 ساعت 9:21 عصر
طبقه بندی:
آیا مقام حضرت ابراهیم(ع) بالاتر استیا مقام حضرت على(ع)؟
مقام حضرت على(ع) افضل از دیگر انبیاء غیر از حضرت خاتم المرسلین(ص) مىباشد. در رابطه با دلیل این مساله ابتدا باید توجه داشته باشید که نوعا در مسائل مختلف سه گونه استدلال وجود دارد: عقلى، نقلى و حسى(1) دلایل عقلى در رابطه با امور کلى مىباشند و در چنین موردى که مقایسه دو امر جزئى است نباید در جست و جوى آن بود. زیرا خارج از قلمرو و براهین عقلى است. (2) دلیل حسى نیز وجود ندارد زیرا اولا ما نظارهگر تمام اعمال و حرکات آنها نیستیم تا با مقایسه شهودى از طریق کنش آنها حکم به برترى یکى بر دیگرى نمائیم. ثانیا اصلا فضایل و مقامات تجربهپذیر نیستند مگر آن که خواصى از طریق تجربه باطنى حقایقى را دریافت دارند. (3) تنها مىماند دلیل نقلى. این گونه ادله نیز چند دستهاند: روایات خاص و صریح، روایات صریح و عام و روایات غیر صریح. الف) دسته اول روایاتى است که به صراحتبر فضیلت امیر المؤمنین(ع) بر شخص حضرت ابراهیم(ع) دلالت دارد. مانند احتجاج خود آن حضرت. چنان که در احتجاج طبرسى آمده است که از آن حضرت پیرامون این مساله سؤال شد و فرمودند: من از ابراهیم(ع) برتر مىباشم. زیرا وقتى خداوند از قیامت و برانگیخته شدن مردگان با وى سخن گفت از خداوند درخواست نمود که چگونگى آن را به وى بنمایاند. خطاب آمد: «اولم تؤمن؟» جواب داد: «لیطمئن قلبى». ولى من در مرتبهاى از یقین هستم که «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا. اگر همه پردههاى غیب کنار رود اندکى بر یقینم افزوده نگردد». زیرا آن را اندک کاستى نیست تا بدین وسیله جبران گردد. ب) روایات عام آنهایند که فضیلت امیر المؤمنین(ع) بر دیگر انبیاء را به طور عام و مطلق دلالت دارند بدون آنکه در آنها نام شخص حضرت ابراهیم(ع) ذکر شده باشد. از جمله در جلد 11 بحار الانوار (ص 139 ب 2 ح 6) آمده است: «قال رسول الله(ص):ان الله فضل انبیاء المرسلین على ملائکة المقربین و فضلنى على جمیع الانبیاء و المرسلین و الفضل بعدى لک یا على و الملائکة من بعدک». این مضمون در جلد 26 ص 335 نیز آمده است. ج) دسته سومى روایاتى است که لفظا و صراحتا فضیلتبر برترى حکم نمىراند، بلکه برترى پنج تن از دیگر مخلوقات از آنها استنباط و کشف مىشود. از جمله: 1- احادیثى که نشان مىدهد حضرت آدم(ع) نور پنج تن را در عرش الهى مشاهده کرد. 2- احادیثى که پیرامون توسل انبیاء گذشته به اهل بیت(ع) وجود دارد. 3- حدیث قدسى مرسلهاى که در آن خداوند به پیامبر(ص) فرموده است: «اگر تو نبودى جهان را نمىآفریدم و اگر على(ع) نبود تو را نمىآفریدم و اگر فاطمه(س) نبود هیچ یک را».
لینک ثابت - نوشته شده توسط حسین نیک روان در جمعه 86/9/16 ساعت 9:18 عصر
طبقه بندی:
این حدیث که مىگوید هر کس حب على و اولادشان را داشته باشد آتش جهنم
را درک نمىکند چگونه است و علائم آن حب چیست؟
محبت على(ع) چنانچه با رفتارهاى عملى دینى آمیخته گردد صد البته آدمى را از جهنم دور نگه مىدارد ولى بدون عمل هرگز; زیرا عاشق وقتى در محبتخویش صادق است که با عمل آن را اثبات کند. بارزترین علامت محبت و عشق به على (ع) بروز و ظهور آن در مقام عمل است.
لینک ثابت - نوشته شده توسط حسین نیک روان در جمعه 86/9/16 ساعت 9:14 عصر
طبقه بندی:
چرا اسم حضرت على(ع) صریحا در قرآن نیامده است؟ چرا خداوند متعال درآیهاى که به مناسبت غدیرخم نازل شده ـ یا در جاهاى دیگر آن ـ صراحتا نام امام علىابنابىطالب(ع) را ذکر نکرده و امروز باعث شده ما مسلمانان به دو دسته بزرگ شیعه و سنى تقسیم شویم؛ آیا مانعى داشت که خداوند همان طور که اسم حضرت مریم، موسى، عیسى و لقمان: را آورده، نام مبارک امیرالمؤمنین(ع) را هم در آن ذکر مىکرد؟ پاسخ: هرچند در قرآن، آیاتى وجود دارد که به گفته شیعه و اهلسنت، جز بر على(ع) و برخى دیگر از امامان برهیچ کس دیگرى قابل انطباق نیست، همچون آیه ولایت (مائده، 55)، آیه مباهله (آل عمران، 61) و... ولى به خاطر مصالحى، نام آنان به صراحت در قرآن نیامده است. یکى از دلیلهاى نیامدن نام امامان: در قرآن، این است که قرآن تنها کلیات مسایل را بیان کرده و تبیین جزئیات آن، به پیامبر(ص) واگذار شده است. شخصى به نام ابىبصیرمىگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: «مردم مىگویند چرا از حضرت على (ع) و اهلبیت او نامى در قرآن کریم نیامده است؟» امام(ع) فرمودند: «به کسانى که چنین اعتراضى مىکنند، بگویید: همان گونه که نماز در قرآن آمده، ولى سه یا چهار (رکعت) بودن آن مشخص نشده و پیامبر(ص) آن را براى مردم تفسیر کرده، همچنین زکات (در قرآن) نازل شده، ولى مقدار آن مشخص نشده و رسول خدا(ص) آن را براى مردم تفسیر کرده و... همین طور در قرآن آمده است که (اطیعوا الله و اطیعواالرسول و أولى الأمر منکم)؛ (نساء، 59) «از خدا و رسولش و اولىالامر اطاعت کنید.» این آیه درباره على و حسن و حسین، نازل شده و پیامبر(ص) فرمود: «هرکه من مولاى اویم، پس على مولاى اوست.» (یعنى همان گونه که تفسیر جزئیات نماز، زکات و حج به پیامبر(ص) واگذار شده که دستورهاى الهى را به مردم برسانند معرفى «اولى الامر» نیز به ایشان واگذار شده تا آنها را به مردم معرفى کنند .)» سپس امام صادق(ع) سایر آیات و روایاتى را که در این باره آمده، ذکر فرمود. یکى دیگر از حکمتهاى نیامدن نام على و اهل بیت: در قرآن، این است که در این کتاب الهى، آیاتى درباره اهلبیت(ع) نازل شده که بسان تصریح به نام آنان و بهتر از تصریح است؛ مانند آیه 55 سوره مائده که مىفرماید: «ولى و سرپرست شما تنها خداوند و پیامبرش و افراد مؤمن هستند؛ افراد مؤمنى که نماز برپاى داشته و در حال رکوع زکات مىدهند.» دانشمندان شیعه و اهل سنت نقل کردهاند که فقط حضرت على(ع) در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر داد. در نتیجه، تفاوتى نداشت که خداوند متعال بفرماید: «سرپرست شما خداوند و رسولش و حضرت على(ع) هستند.»، یا این که صفاتى از آن حضرت نقل کند که منحصر به فرد بوده و تنها برحضرت على(ع) منطبق باشد. کسى که به دنبال حقیقت باشد، از هردو گفتار، یک مطلب را مىفهمد؛ با این تفاوت که اگر نام حضرت على(ع) به صراحت در قرآن مىآمد، به احتمال نزدیک به یقین، نااهلان قرآن را تحریف مىکردند و به خاطر خصومت با آن حضرت و محو و حذف نام ایشان از قرآن، در قرآن دست مىبردند؛ چنان که تا مدتى تدوین احادیث پیامبر اکرم(ص) را به همین منظور، ممنوع کردند! ولى در صورتى که با ذکر اوصاف گفته شود، دیگر افراد نااهل دست به تحریف آیات قرآن نزده و ولایت امیرمؤمنان على(ع) نیز براى حقیقت جویان روشن مىشود. شیعه و اهل سنت متفقاندکه پیامبر(ص) فرمود: «من از میان شما مىروم؛ ولى دو چیز گرانبها بین شما به یادگار مىگذارم که اگر به آن دو متمسک شوید، هیچ گاه گمراه نمىشوید. کتاب خدا و اهلبیتم، خداوند دانا به من خبر داده که این دو، هیچ گاه از یکدیگر جدا نمىشوند تا درحوض کوثر بر من وارد شوند.» ولى عدهاى چون عمربن خطاب ـ در مریضى منجر به وفات پیامبر(ص) ـ فریاد برآوردند که: «کتاب خدا ما را کافى است.» و اجازه ندادند وصیت پیامبر (ص) نوشته شود؛ چون مىدانستند که مىخواهد درباره اهلبیتش وصیت کند. پس یقین بدانید که اگر حتى در صد آیه به صراحت نام حضرت على(ع) مىآمد، این عده آن آیات را از قرآن حذف مىکردند و مىگفتند: «بقیه قرآن ما را کافى است.» و مردم نادان هم دم برنمىآوردند؛ چنان که على(ع) و حضرت زهرا(س) را آن همه آزار دادند و مردم چیزى نگفتند. وانگهى خلیفه اول و دوم که صدها روایت از پیامبر(ص) را جمعآورى کرده و همه را سوزاندند؛ اصلا بعید نبود که جهت مطامع دنیایى خود، بسیارى از آیات قرآن را نیز بسوزانند. علاوه بر آنچه گذشت، حکمتهاى دیگرى نیز در نیامدن نام اهلبیت: در قرآن وجود دارد که بیان همه آنها در این مختصر نمىگنجد.
لینک ثابت - نوشته شده توسط حسین نیک روان در جمعه 86/9/16 ساعت 9:11 عصر
طبقه بندی:
در روایت آمده است که امام على (ع) تقسیم کننده بهشت و جهنم است.چرا این نسبت را به امام على (ع) مىدهند؟
همین سؤال را مأمون عباسى از امام هشتم (ع) پرسید. مأمون گفت: به چه جهت به امیر مؤمنان على (ع) مىگویند: قسیم الجنة و النار؟حضرت رضا (ع) در پاسخ فرمودند: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «حب على إیمان و بغضه کفر.» دوستى با على ایمان و دشمنى با او کفر است.و چون بهشت براى مؤمن است و جهنم براى کافر، پس هر که حب على را در دل داشته باشد، مؤمن است و جایگاهش بهشت، و هر که بغض و کینه على (ع) را در دل داشته باشد، کافر و جایگاه او جهنم است. (1)
با توجه به حدیث «حب على ایمان و بغضه کفر» ، معناى این روایت نبوى روشن مىشود که: «یا على، أنت قسیم الجنة و النار یوم القیامة، تقول للنار هذا لى و هذا لک.» (2)
در همین رابطه، «محمد بن ادریس شافعى» مىگوید:
«على حبه جنة
قسیم النار و الجنة
وصى المصطفى حقا
إمام الإنس و الجنة» (3)
«احمد بن حنبل» در جواب کسانى که شگفت زده مىپرسیدند: چگونه مىشود که على تقسیم کننده بهشت و جهنم باشد؟مىگفت: مگر روایت نشده است که رسول خدا (ص) به على (ع) فرمود: «لا یحبک إلا مؤمن و لا یبغضک إلا منافق؟» مىگفتند: آرى.مىگفت: از آنجا که مؤمن، جایگاهش بهشت است و منافق، جایگاهش جهنم است، بنا بر این على تقسیم کننده بهشت و جهنم است. (4)
پىنوشتها:
(1) الامام على (ع) ، رحمانى همدانى، ص .517
(2) همانـینابیع المودة، قندوزى ص .85
(3) همان، ص .520
(4) حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص .51
لینک ثابت - نوشته شده توسط حسین نیک روان در جمعه 86/9/16 ساعت 9:3 عصر
طبقه بندی:
دربــاره ی ما
منوی اصــــلی
آمار و اطلاعات
موضـــوعات
نــوشته های پیشین
لوگوی دوستان
دیــگر امکانات